حمیده احمدیان راد
مقاله مرتبط: قصه های رستم با نقاشی های آمریکایی
تورج: (در کتاب دوم) یک جنگجوی آدمکش،شکست ناپذیر و تندخو از سرزمین های ناشناخته. توسط افراسیاب اجیر شده تا کار رستم را تمام کند. تورج نیرویش را بر ضد رستم و افسانه اش امتحان می کند. | |
شاه هماوران: (در کتاب دوم) در جای دنجی در دره های کوه های تند و پرشیب شمال شرق پنهان شده. هماوران پادشاهی یا ساتراپی کوچکی در داخل ایران بزرگ تر است. | |
سودابه: (در کتاب دوم) دختر شاه هماوران. سودابه خیلی زرنگ و عاقل است همان طور که زیبا هم هست. به خصوص از آن زنان کار درست است که در کنار شاه ایران بنشیند! | |
کی کاووس: (در کتاب اول و دوم) شاه ایران است. هنگامی که پسر جوانی بود به وسیله زال و رستم بر تخت سلطنت نشانده شد. چون که زال و رستم به دنبال بقایای پادشاهی ایران می گشتند و او را یافتند. کی کاووس از قدرت رستم می ترسد و درباره وفاداری او مشکوک است. | |
افراسیاب: (کتاب اول و دوم) یک طلسم کننده و جادوگر گمراه و فرصت طلب که مشاور کلیدی کی کاووس است. افراسیاب زمانی موقعی که پادشاهی وجود نداشت تخت پادشاهی را قبضه کرده بود. اما ترس او از رستم و زال مانع کارش شد. او همیشه از تصمیمی که گرفته افسوس می خورد. | |
ارباب بربرستان: (کتاب دوم) رهبری که با نارضایتی ریاست یک ساتراپی پرت و دوردست در داخل ایران را به عهده دارد. | |
دیو سپید: (در کتاب دوم) ارباب تاریکی، آفریننده هرج و مرج و بی نظمی و حامی شیطان برضد خوبی. ارباب افراسیاب. | |
رستم: (کتاب اول و دوم) جنگجوی قوی و پهلوان افسانه های شاهنامه. حافظ باوفا و قسم خورده (پهلوان دلیر) سرزمین ایران که مکانی اسرارآمیز زیبا و پرماجراست. او پسر زال و رودابه است. | |
رخش: (کتاب اول و دوم) اسب رستم است. رخش می تواند تنها به وسیله رستم رانده شود. یعنی به وسیله تنها مرد قوی ای که او را رام کرده. او قوی ترین و زیباترین اسب در همه زمین است. | |
زال: (در کتاب اول و دوم) جنگجوی پهلوان اسطوره ای ایران است. با موهای سفید متولد شده و به وسیله پدرش رها شده. زال به وسیله یک سیمرغ بزرگ شده. او پسر سام و شوهر رودابه و پدر رستم است. | |
تهمینه: (کتاب اول) دختر شاه سمنگان. همسر رستم. مادر سهراب. | |
سهراب: (کتاب اول) پسر رستم و تهمینه. وارث قدرت بی انتهای پدرش است. سهراب به سرعت بزرگ می شود و به عنوان یک جوان می تواند هر مردی در سرزمین توران را مغلوب کند. | |
شاه سمنگان: (کتاب اول) پدر تهمینه است. به رستم کمک می کند تا اسبش رخش را که دزدیده شده بود دوباره به دست آورد. | |
شاهزاده خانم قلعه سپید: (کتاب اول) دختر شاه قلعه سپید است. جنگجوی شجاع تعلیم دیده و ورزیده ای است که نمی تواند به خاطر مهارت هایش احترام لازم را دریافت کند. زیرا که او یک زن است. | |
دایی جان: (کتاب اول) دایی سهراب و برادر بزرگ تر باوفا و حامی تهمینه است. |
|