حمیده احمدیان راد
یک کارشناس آموزشى به طور تصادفى با دختر نوجوانى مواجه شد که از خانه فرار کرده و دوباره به خانه برگشته بود. خوشبختانه خانواده او با فرارش از خانه خوب برخورد کردند و کوشیدند آن را ریشه یابى کنند. خانواده دختر ظاهراً مشکلى نداشتند. خشن نبودند و در خانه تنبیهى در کار نبود. ولى دختر نوجوان از خانه فرار کرده بود چون فکر مى کرد که کسى به او اهمیت نمى دهد.
دختر نوجوان دیگرى بشدت از پدرش متنفر بود. این تنفر به حدى شدید بود که با شنیدن لفظ «بابا» سرش را به علامت تنفر تکان مى داد. این رفتار او دستمایه شوخى ها و اذیت هاى همکلاسى ها شده بود. خودش تعریف مى کرد که هرگز با پدرش حرف نمى زند و به محض دیدن او به اتاقش مى رود و در را قفل مى کند. دختر نوجوان که شاگرد بسیار درسخوانى بود در نتیجه این تنفر درسش به حدى بد شد که به شاگرد آخر و تنبل کلاس تبدیل شد. اگر کسى علت تنفر او را ریشه یابى مى کرد مى فهمید که مادر این دختر نوجوان دائماً از رفتار بد پدرش با خودش در سنین جوانى تعریف کرده و دختر نوجوان با این که هیچ رفتار بدى از پدر با خود و مادرش ندیده به مشکل تنفر از پدر دچار شده است.
از این دست مشکلات در بین نوجوانان فراوان است. بعضى از مشکلات هم بسیار حادتر از اینها هستند. به عبارتى بسیارى از نوجوانان ما از خلأهاى احساسى و عاطفى اى رنج مى برند که به واکنش هاى غیرقابل پیش بینى در آنها منجر مى شود. هیچ سیستم مددکارى اى هم در خانه و مدرسه به این نوع خلأها نمى پردازد. چون چنین سیستمى وجود ندارد. همچنین با این که آموزش مهارت هاى زندگى در مدارس، مورد توجه قرار گرفته است، اما هنوز آن گونه که انتظار مى رود مؤثر نبوده است. این موضوع به آسیب پذیرى نوجوانان در مقابل مشکلات خانوادگى منجر شده است.
البته ظاهراً آسیب پذیرى نوجوانان مشکلى جهانى است. چنان که تحقیقات انجام گرفته روى ۵۰۰ نوجوان داوطلب انگلیسى نشان مى دهد که بیش از نیمى از محصلان حتى نمى توانند یک بیمارى روانى را نام ببرند. این در حالى است که نوجوانانى که آگاهى کمترى در این زمینه دارند بیشتر در معرض سوء استفاده، افسردگى و نیز خودآزارى قرار دارند. همچنین کمتر از نیمى از افراد تحت مطالعه احساس مى کنند که مدارس اطلاعات کافى درباره بهداشت روانى در اختیار نوجوانان قرار مى دهد. یک سوم نوجوانان نیز در این زمینه به اطلاعات اینترنتى اطمینان مى کنند.
آمارها در انگلیس حاکى از این است که مشکلات زیادى در زمینه سلامت روان در بین نوجوانان وجود دارد. به طورى که از هر ۱۲ کودک و نیز از هر ۱۵ نوجوان حداقل یک نفر خودآگاهانه به خود آسیب مى رساند و بیش از ۲۵ هزار مورد در هر سال براى درمان این قبیل آسیب ها و جراحات که گاهى نیز بسیار شدید هستند در بیمارستان بسترى مى شوند. در کشور ما هم آمارهایى که از تحقیقات پراکنده به دست آمده حاکى از این است که ۲۰ درصد کودکان و نوجوانان ایرانى زیر ۱۸ سال مبتلا به یکى از انواع اختلالات روانى و نیازمند کمک هستند.
اهمیت آموزش و تربیت نوجوانان
محققان مى گویند که "نوجوانى سن شروع بسیارى از بیمارى هاى روانی است و با دقت در رفتار نوجوانان مى توان بروز برخى از این عوارض از جمله افسردگى را در مراحل اولیه تشخیص داد."
آنها مى گویند هر تغییر رفتار نوجوانان که بیش از دو هفته طول بکشد، ممکن است نشانه اى از بروز عارضه روانى در آنان باشد .همچنین تغییر رفتار نوجوانان در محل هاى مختلف از جمله مدرسه، خانه و اماکن تفریحى مهم است و باید به عنوان نشانه اى از تغییر خلق آنان در نظر گرفته شود.
بى توجهى به نیازهاى روانى دانش آموزان در سنین نوجوانى ناهنجارى هاى رفتارى و عاطفى مثل اعتیاد، خودکشى، بزهکارى، فرار از خانه، عشق زودرس و فرار از مدرسه را به دنبال مى آورد. با این وجود به نظر مى رسد هم و غم مدارس و خانواده ها تنها درس خواندن بچه ها است و کسى چندان به نیازهاى روانى آنها توجه نمى کند.
این در حالى است که همین مشکلات روانى نوجوانان مى تواند آنها را نسبت به تحصیل بى علاقه کند و این یکى از نشانه هاى بروز بحران روانى اى است که با ترک تحصیل به اوج خود مى رسد. در این شرایط معمولاً مددکارى هم در مدرسه وجود ندارد و کادر مدرسه هم غالباً شیوه هاى برقرارى رابطه صحیح با نوجوان آسیب پذیر را نمى دانند و گاهى رفتار آنها به مشکلات بچه ها بیشتر دامن مى زند. این در حالى است که اگر در مدارس روانشناسان و مددکاران مجرب وجود داشته باشند و اولیاى مدرسه و معلمان آنها را به رسمیت بشناسند، برخى از ناهنجارى ها تحت کنترل قرار مى گیرد.
یک روانشناس تربیتى که مدت ها در دبیرستانى به کار مشاوره پرداخته به عنوان نمونه اى از موفقیت هایش به خود مى بالد که توانسته شاگردى شرور را به دانش آموزى درسخوان و مؤدب تبدیل کند. وى مى گوید:"بعد از روانکاوى پسر نوجوان کوچک اندامى که همیشه با کارهایش مدرسه را به هم مى ریخت، متوجه شدم که او آرزو دارد مانند برادرش به کار آهنگرى بپردازد تا پول زیادى به دست آورد. بنابراین با اطلاع خانواده اش ترتیب اخراج صورى او را از مدرسه دادیم تا در آهنگرى برادرش به کار بپردازد و مخصوصاً به برادرش توصیه کردم تا حد امکان به او سخت بگیرد. چند روز بعد خودش راه مرا گرفت و در خواست کرد که به مدرسه برگردد."
طبیعى است که اگر اولیاى مدرسه و والدین نوجوانان رفتار صحیح با این دست از نوجوانان را ندانند ممکن است به رفتارهاى غیرحرفه اى و حتى خشن دست بزنند و تنها موجب بیزارى بیشتر دانش آموز از مدرسه را فراهم کنند.
مدرسه جایگاه هم آموزش و هم تربیت است. در مدرسه مى توان به بچه ها گفت که چگونه رفتار کنند و یک گروه از مشکلات روانى دانش آموزان را هم در مدرسه حل کرد. اگر مدارس با خانواده ها ارتباط مناسبى داشته باشند، مى توانند عواقب ناشى از مشکلات خانوادگى را رفع کنند. بچه هایى که دچار مشکل مى شوند از راه هاى زیادى مشکلاتشان را بروز مى دهند.
بچه هایى که دچار اختلال سلامت روانى و یا احساس ناامنى روانى هستند به رفتارهایى از قبیل دلقک بازى، دزدى، دروغگویى، اذیت دانش آموزان دیگر، تخریب، پرخاشگرى، ناخن جویدن و نظایر آن روى مى آورند. تمام این رفتارها هم ریشه در خانواده، مدرسه، جامعه و بى توجهى به نیازهاى روانى نوجوان دارد.
بهبود پندار درباره خود، افزایش اعتماد به نفس، کاهش احساس حقارت، توانایى بحث کردن، درست دیدن مسائل و نحوه سازگارى با اجتماع از مهارت هایى است که مى توان در مدرسه به دانش آموزان آموخت تا آنها بهتر با مشکلاتشان رودررو شوند.