محمدرضا کریمی
انسان ها می توانند تغییر کنند. اما چگونه؟ این پرسشی است که افراد زیادی به دنبال یافتن پاسخ آن هستند.
در کتابی به نام “تغییر مسیر” شیوه جالبی برای ایجاد تغییر در خود پیشنهاد شده است. تیموتی دی ویلسون استاد روانشناسی دانشگاه ویرجینیا در این کتاب با استناد به تحقیقات علمی ای که انجام داده تکنیک ویرایش داستان را بهترین راه ایجاد تغییر در خود معرفی می کند. به گفته وی با تمرکز بر تکنیک هایی که به فرد کمک می کند با رفتارها و نگرش های بد مبارزه کند و درواقع با پیدا کردن راه های جدید و بهتر می توان تغییراتی روانی در او ایجاد کرد.
ویلسون در این کتاب می گوید که همه ما داستان های شخصی خودمان را درباره این که چه کسی هستیم و جهان شبیه چیست داریم. این داستان ها لزوماً آگاهانه نیستند اما روایاتی هستند که با آنها زندگی می کنیم. بسیاری از ما داستان های خوشبینانه ای داریم که به خوبی به ما خدمت می کنند. اما بعضی اوقات آدم ها داستان های بدبینانه ای دارند که آنها را در چرخه های فکری ای که حاکی از شکست خورده بودنشان است گرفتار می کند. برهمین اساس هم بدترین چیزها را فرض می کنند و در نتیجه، با شرایط هم با ضعف کنار می آیند. در این شرایط این پرسش مطرح می شود که چگونه به افراد کمک کنیم در داستان های منفی شان تجدیدنظر کنند.
یک روش، روش روان درمانی است. درمان رفتار شناختی CBT است که به عنوان مثال برای شناسایی و تغییر الگوهای فکری منفی افراد درباره خودشان و جهان اطراف طراحی شده. CBT راه مؤثری برای کمک به افراد است، بخصوص کمک به کسانی که با مشکلات جدی مثل اختلالات اضطراب یا افسردگی روبرو هستند.
اما روانشناسان اجتماعی راه دیگری کشف کرده اند که ساده تر است و می تواند به افراد کمک کند با مشکلات جدی کمتری دست و پنج نرم کنند. ویلسون این روش را ویرایش داستان می نامد. براین اساس می توان افراد را تشویق کرد تا داستان های شخصی شان را با به کارگیری روش های سودمند ویرایش کنند. راه های مختلفی هم برای انجام کار ویرایش داستان وجود دارد. در یکی از آنها به افراد اطلاعاتی داده می شود که دربردارنده راه جدیدی برای تفسیر شرایطشان است.
برای مثال ویلسون مطالعه ای بر روی دانشجویان سال اول دانشگاه که عملکرد خوبی نداشتند انجام داد. آنها به خاطر این که وضعیتشان را با یک الگوی فکری منفی شکست مطابقت می دادند خودشان را سرزنش می کردند و نتیجه می گرفتند که مناسب کالج نیستند. ویلسون و همکارانش دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردیم. یک گروه اطلاعات خاصی دریافت کردند تا راه و رسم تحصیل در کالج را یاد بگیرند. آنها مصاحبه های ضبط شده با دانشجویان کلاس های بالاتر را تماشا کردند که کمک خوبی بود. ایده اصلی مطالعه این بود که دانشجویان خود را تغییر دهند و تشویق شوند مشکلات دانشگاهی شان را تفسیر کنند و به جای احساس شکست، بیاموزند تفسیر مثبت تری که به آن نیاز دارند را داشته باشند و به این وسیله یاد بگیرند کارهایشان را با روش بهتری انجام دهند. وقتی این گروه از دانشجویان، با گروه کنترل مقایسه شدند مشخص شد که کمتر احتمال دارد کالج را رها کنند.
راه های دیگری هم وجود دارد که به افراد کمک می کند بتوانند داستان هایشان را ویرایش کنند. انواع تمرین های نوشتن درست شده اند که به افراد کمک می کنند وقایع رنج آور گذشته شان را دوباره تفسیر کنند و از آنها بهره ببرند تا با سرعت بیشتری از آن احساس بهبود یابند. روش دیگر این است که افراد از همان ابتدا رفتارشان را تغییر دهند. این کار به عنوان مثال با ایجاد کنترل بر خود با تمرین کنترل نفس و جرأت پیدا کردن با انجام کارهای شجاعانه امکان پذیر است. به عنوان مثال، یکی از راه های کنترل انحرافات نوجوانی فراهم کردن امکان انجام کار داوطلبانه برای آنها در جامعه است. ایجاد چنین تغییراتی در نوجوانان ذهن آنها را از بزرگسالان منحرف می کند و باعث می شود به دنیای بزرگسالی توجه نکنند.
هدف همه این روش ها این است که افراد تشویق شوند داستان های شخصی شان را ویرایش کنند به نحوی که تغییراتی در رفتارشان ایجاد شود و برایشان خوشبختی و تندرستی به ارمغان بیاید.
دلیل این که ویرایش داستان نسبت به روش های دیگر تغییر رفتار بهتر است این است که بعضی از روش ها به اشتباه سعی می کنند رفتار افراد را تغییر دهند بدون این که کاری به داستان های شخصی آنها داشته باشند. برای مثال، اگر فقط با دادن پول به والدین یا تعیین جریمه بخواهیم آنها رفتارشان را نسبت به بچه هایشان تغییر دهند و به بچه هایشان توجه کنند به نتیجه نمی رسیم و چه بسا این روش ها نتیجه معکوس دارد و باعث می شود آن کار را فقط به خاطر پول انجام دهند نه به خاطر این که بچه هایشان را دوست دارند.
آیا والدین می توانند از شیوه ویرایش داستان استفاده کنند؟
والدین هم می توانند از تکنیک ویرایش داستان در رابطه با بچه هایشان استفاده کنند. به این ترتیب که روایات بچه ها از جهان را ویرایش کنند. آنها به قدر کافی قوی هستند تا رفتارهای بچه هایشان را شکل دهند و می توانند دست کم از پاداش یا تنبیه برای انجام این کار استفاده کنند.
آیا حکومت ها می توانند از روش ویرایش داستان در مقابل بیماری های اجتماعی استفاده کنند؟
این کار حتی به حکومت هم کمک می کند تا مشکل بیماری های های اجتماعی را حل کند. ویلسون می گوید من ادعا نمی کنم که تکنیک های ویرایش داستان برای همه بیماری های اجتماعی پاسخی دارند اما به هر صورت این تکنیک ها نشان داده اند که میزان بارداری در نوجوانی را کم می کنند، خشونت را در نوجوانان کاهش می دهند و میزان استفاده از الکل و مواد مخدر را پایین می آورند و روابط بین اعضای گروه های مختلف قومی و نژادی را بهبود می بخشند و شکاف ها را کم می کنند.
ویلسون در این کتاب می گوید که می توان مشکلات را با مداخله علمی و به شیوه ای تجربی کم کرد. همه تکنیک های ویرایشی که من مورد بررسی قرار داده ام نشان داده اند که در آزمایشات تجربی به شکلی دقیق کار می کنند. برای مثال در طرح خانواده سالم آمریکایی که به طور گسترده ای در سراسر ایالات متحده اجرا شد مشخص شد که مداخله های مؤثر با استفاده از روش ویرایش داستان میزان استفاده از الکل و مواد مخدر را پایین می آورد و جلوی سوء استفاده از کودکان را می گیرد.
ویلسون می گوید:«من دو بچه بزرگ دارم که به طور اعجاب آوری تغییر کرده اند. از آن جایی که خودم مشخصاً پدر کاملی نیستم، دوست دارم فکر کنم دانشم از تکنیک های ویرایش داستان باعث شده والد بهتری باشم. همچنین فکر می کنم که دانش من از تحقیق روانشناس اجتماعی باعث شده افرادی که نظرات متفاوتی با من دارند را بیشتر تحمل کنم و می خواهم باور کنم که من هم حق دارم و آنها هم اشتباه می کنند و می توان وارد اسرار آنها شد و فهمید که داستان آنها چقدر با داستان ما متفاوت است.»