محمدرضا کریمی
رشد مفهوم خود از شش تا نه ماهگی شروع می شود که کودک خودش را از محیط خارجش تفکیک می کند. منتها در سنین نوجوانی نوجوان با این پرسش اساسی روبرو است که "من کیستم؟"
این پرسش که تا چند سال ادامه می یابد، جست و جوی هویت نامیده می شود. در واقع پرسش به این صورت مطرح می شود که چطوری است که فردی نه مانند کسانی است که پیش از این به دنیا آمده اند و نه مانند کسانی بشود که پس از او به دنیا می آیند.
نوجوان با این مسئله روبرو است که باید به زودی مسئولیت زندگی خودش را خودش به عهده بگیرد و از خود می پرسد باید چگونه زندگی کنم و چه باورهایی داشته باشم. پاسخ دادن به این پرسش ها برای نوجوان آسان نیست و معمولاً با مقداری تشویش همراه است. والدین هم نگران چنین موقعیتی هستند.
افزایش سلول های مغز در دوران بلوغ
در دوران بلوغ سلول های جدیدی به مغز افزوده می شود که به حرکت به سوی دنیای اجتماعی تر و پیچیده تر بزرگسالی و افزایش تعامل در این دوران کمک می کند. این درحالی است که تاکنون تصور می شد سلول های مغز تنها به همان سلول هایی که با ما متولد می شوند منحصرند. پس از انجام مطالعات جدید مشخص شده که در دوران بلوغ سلول های مغزی جدیدی به بادامه مغز پستانداران و مناطق به هم پیوسته ای که تصور می شد رشدی در آنها اتفاق نمی افتد اضافه می شود. این مناطق به حافظه و بو مربوطند.
جیمز مارسیا چهار نوع موقعیت را در هنگام رشد هویت برای نوجوانان در نظر می گیرد.
1-پراکندگی هویت: یعنی نوجوان به مسئله هویت خود فکر نمی کند یا جهت گیری آینده نگر ندارد.
2-تسلیم طلبی: نوجوانی که تجربه هیچ گونه بحرانی ندارد، در تصمیم گیری برای هویت، خود را تسلیم نظر والدین می کند. بی آن که نظر آنها را ارزیابی کند.
3-پیشرفت هویت: مربوط به نوجوانانی است که هویت خود را شکل داده اند. کسانی که به یک تعهد شخصی درباره حرفه شان رسیده اند یا در بینش مورد نظرشان به مرحله ثبات و استحکام رسیده اند.
4-تأخیر: این خصوصیت نوجوانانی است که با بحران هویت درگیر هستند. اگرچه در حال تلاش برای کشف ارزش ها و علایق و بینش ها و حرفه مورد نظرشان هستند، اما هنوز نتوانسته اند تصمیم روشنی در این زمینه بگیرند.