آیا معالجات کنونی در حوزه روانپزشکی کارایی دارند؟

گریه

محمدرضا کریمی

گریه

با وجود پیشرفت هایی که در فهم ما از بیماری های روانی به وجود آمده، اما نحوه معالجه این بیماری ها از نیم قرن پیش تاکنون بهتر نشده است. این نظر ریچارد بنتال، روانپزشک کلینیکی بریتانیایی است. بنتال که کتاب جنجال برانگیزی به نام «پزشکی ذهن» نوشته می گوید که که کارهایی که در حوزه روانپزشکی انجام شده به شدت غیرعلمی است و از کمک واقعی به بیمارانی که از مشکلات روانی رنج می برند عاجز است.

بنتال می گوید که ریشه مشکل تمرکز سنگین روانپزشکی بر بیومدیکال (پزشکی زیستی) است که تحقیقاتش نشان می دهد اشتباهی مهلک است. او ادعا می کند که داروهای ضد بیماری های روانی هم خیلی خوب عمل نمی کنند و عقاید و برداشت هایی که درباره آنها وجود دارد درواقع نتیجه بازاریابی های ماهرانه صنایع داروسازی است.

به نوشته بنتال این موضوع در مورد داروهای ضد افسردگی هم صادق است.

بنتال در کتابش می نویسد که در تست کلینیکی داروها، نقص های روش شناسی وحشتناکی پیدا کرده. به عنوان مثال در برخی مطالعات، بیمارانی که پاسخ اولیه ای به داروهای ضدافسردگی نشان نداده اند از مطالعه کنار گذاشته شده و بیماران جدیدی جایگزین آنها شده اند.

بنتال می گوید:«البته تنها معالجات نیستند که حوزه مراقبت از سلامت روان را آشفته کرده اند. چراکه بخش تشخیص بیماری ها هم به همان اندازه می تواند مشکل داشته باشد. دلیلش هم این است که سیستم کنونی تقسیم بندی مشکلات روانپزشکی از اساس اشتباه است. به عنوان مثال بسیاری از بیماران، هم علایم بیماری شیزوفرنی و هم علایم بیماری دوقطبی را نشان می دهند و مرز بین این دو اختلال روانی نامشخص است. چنین تشخیص هایی از نظر علمی کاملاً معنادار است.»

کتاب پزشکی ذهن از نظر منتقدان خوب سازمان دهی شده. اما جایی برای ایرادگیری به جا گذاشته. آن هم به این خاطر است که براساس داستان هایی که بیماران تعریف کرده اند نگاهی سرسری به جهان بیماری های روانی انداخته و وضعیتی را ترسیم می کند که انگار دکترها تیری را در تاریکی پرتاب می کنند. بعضی از روایت ها هم خواننده را سردرگم می کنند به طوری که فهم این که چگونه اتفاق افتاده اند را مشکل می کنند.

نمونه آنها اندرو است که برای آزمایشات روانپزشکی به کلینیکی آورده می شود. پرفسورها احتمالاً برای پیدا کردن رفتارهایی در این فرد که با یک بیماری روانی جور در بیاید روی ادب بیش از حدش متمرکز شدند و این یکی از دلایلی بود که موجب شد او را در انستیتو نگه دارند. سپس شروع به کار در این زمینه کردند که آیا ادب اندرو بخشی از شخصیت طبیعی او است یا ناشی از بیماریش است.

به هر صورت با تمام نتایجی که بنتال به آن رسیده چه کاری می توان انجام داد تا نحوه رسیدگی به وضعیت بیماران روانی به مسیر درست هدایت شود؟

بنتال عقیده دارد که گام اول در یافتن پاسخ برای این پرسش این است که به دلایل و موقعیت هایی که بیشتر احتمال دارد به مشکلات روانی منجر شود توجه کرد. در عین حال تلاش شود که برای تشخیص بیماری هایی مثل شیزوفرنی به علایم منحصر بفرد این بیماری توجه کرد. به عنوان مثال تحقیقات او نشان داده که تجربیات هر فرد می تواند در گسترش پارانویا (بیماری سوء ظن شدید) در او نقش داشته باشد.

وی می گوید:«اما در هر صورت هیچ کاری واجب تر از این نیست که دوباره به طور کامل درباره ارزش ها و هدف های مراقبت های روانپزشکی فکر کنیم.»

منبع: http://www.scientificamerican.com/

امتیاز به مطلب

Leave a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

To top