ترجمه و تصویر: حمیده احمدیان راد
در جهانی که خشونت و ظلم در آن امری عادی و تقریباً پذیرفته شده است، بسیاری از والدین حیران اند که چه کاری می توانند انجام دهند تا بچه هایشان مهربان تر، خوش رفتارتر و باگذشت تر شوند و احساس مراقبت و همدردی برای دیگران در آنها به وجود بیاید و گسترش یابد.
بچه ها از سن خیلی کم علایمی از نگرانی و همدلی نشان می دهند. آنها موقعی که غم می بینند با نگرانی واکنش نشان می دهند و می خواهند که کمک کنند یا مشکل را از میان بردارند
این که بچه ها حس دلسوزی داشته باشند راه حلی برای خشونت نیست. اما منطقی ست که نگران باشیم که انفجار خشونت چه در صحنه های تلویزیونی باشد و چه در خیابان ها می تواند بچه های ما را دل سخت و عاری از حس دلسوزی کند.
البته والدین نمی توانند همه چیزهایی را که روی زندگی بچه هایشان تأثیر می گذارد به طور کامل کنترل کنند. از طرفی بچه ها زمان زیادی را در خارج از خانواده سپری می کنند که اغلب می تواند بدون دلسوزی، بی رحمانه یا به زبان ساده غم انگیز باشد. از طرف دیگر بچه ها خصوصیات و شخصیت ویژه خودشان را دارند که والدین نمی توانند آن را تغییر دهند یا کنترل کنند. اما والدین می توانند بعضی از کارها را انجام دهند تا بچه هایشان تشویق شوند دلسوز، مسئول و رضایت بخش باشند.
مردم بعضی وقت ها فکر می کنند که بچه ها نمی توانند واقعاً جهان خارج یا مردم دیگررا ببینند. در حالی که کاری که بزرگسالان انجام می دهند این است که جهان را فقط از دریچه چشم های خودشان می بینند. اما آیا این درست است؟
در گذشته محققان باور داشتند که حس دلسوزی واقعی برای دیگران فقط هنگامی که مردم پا به بزرگسالی می گذارند به وجود می آید. اما حالا مطالعات به این منتهی شده که بچه ها از سن خیلی کم علایمی از نگرانی و همدلی نشان می دهند. آنها موقعی که غم می بینند با نگرانی واکنش نشان می دهند و می خواهند که کمک کنند یا مشکل را از میان بردارند.
یک مطالعه نشان داده که نوجوانانی که به دیگران کمک می کنند درباره زندگیشان خیلی احساس مثبتی دارند و امیدواری های زیادی برای آینده شان دارند.
مهمترین چیزی که شما به عنوان والدین انجام می دهید این است که به بچه هایتان نشان دهید چقدر برایتان ارزش دارد که آنها با مهربانی و مسئولیت رفتار کنند. موقعی که می بینید بچه تان کاری انجام می دهد که شما فکر می کنید ظلم و از روی بی فکری ست، باید به او اجازه بدهید که این حقیقت را بداند که شما نمی خواهید او آن کار را انجام دهد. با بچه تان محکم و درست و صادقانه صحبت کنید و توجهتان را روی عمل متمرکز کنید نه روی شخصیت بچه. چیزی در این مایه که “این کاری که تو انجام دادی خیلی خوب نبود.” این طریق حرف زدن به این که “تو بچه خیلی خوبی نیستی” ترجیح دارد.
این واکنش احساسی باید با اطلاعات همراه شود. بعضی از توضیحات درباره این که چرا شما کاری را تأیید نمی کنید لازم است. برای مثال:” نگاه کن نیکا گریه می کند. او گریه می کند چون تو اسباب بازیی اش را گرفتی. این کار خیلی خوبی نبود که انجام دادی!” یا “این کاری که تو انجام می دهی باعث می شود نیکا دردش بیاید. به خاطر همین گریه می کند. این مهربانی نیست و من نمی خواهم تو این کاررا تکرار کنی.” مهم است که به بچه اجازه دهیم که بفهمد شما نسبت به رفتارش با دیگران عمیقاً چه احساسی دارید. اگر آنها ببینند که شما یک همراهی احساسی و عاطفی با چیزی دارید، بیشتر احتمال دارد که قضیه برای آنها هم مهم شود.
با بچه تان درباره آن نوع رفتاری که انجام می دهد و شما دوست ندارید با صداقت، و رک و صریح باشید. نظرتان را کوتاه و به موقع بیان کنید. منظور این است که به آنها آموزش دهید نه این که در آنها احساس گناه به وجود بیاورید.
مطابق با مطالعات دیگری دو نوع مدل نقش والدین وجود دارد که به بچه ها کمک می کند تا دلسوز باشند: مهربانی با دیگران و مهربانی با خود بچه.
به بیان دیگر رفتار ما بلندتر از کلمات صحبت می کنند.
اگر شما به طور دایم دلسوز و مهربانید، بیشتر احتمال دارد که بچه شما هم این طوری باشد. بچه ها، والدین و بزرگسالان دیگر را تماشا می کنند و کلیدهایی درباره این که چگونه باید رفتار کنند به دست می آورند.
به خاطر داشته باشید که اگر یک چیز بگویید و چیز دیگری انجام دهید، بچه شما بیشتر به آنچه انجام می دهید توجه می کند. هشدار قدیمی “آنچه من می گویم انجام بده، نه آنچه را که انجام می دهم.” راحت هم نتیجه نمی دهد. به ویژه موقعی که می خواهید آموزش دلسوزی بدهید.
سعی کنید بچه هایتان را با مردم دیگری که مهربان و دلسوزند محاصره کنید، به طوری که چند الگو داشته باشند.
اگر شما با بچه تان با احترام برای نگرانی ها و شأن و شخصیتش رفتار کنید و کارهایی را که انجام داده مورد توجه قرار دهید و به او احترام بگذارید، به او کمک می کنید تا بفهمد که با همه آفریده های زنده باید با نگرانی و احترام رفتار کرد.