خلاصه کتاب هری پاتر و زندانی آزباکان

جلد کتاب هری پاتر و زندانی آزباکان

جلد کتاب هری پاتر و زندانی آزباکان

برای دوازده سال قلعه نظامی ترسناک آزباکان یک زندانی بدنام به نام سیریوس بلک را به جرم کشتن 13 نفر تنها با یک نفرین نگه می داشت. گفته می شد که او وارث مسلم ارباب تاریکی یعنی “ولدمورت” است. حالا سیریوس فرار کرده است و نشانه هایی از خودش به جا گذاشته که ممکن است جایی که به آن رفته را آشکار کند: چرا که نگهبانان آزباکان شنیده بودند که سیریوس بلک در خواب درباره هری حرف می زند و می گوید که هری پاتر امنیت ندارد. حتی در پناه دیوارهای مدرسه جادگری و در محاصره دوستانش. به خاطر این که ممکن است که یک خائن در میانشان باشد.

مروری بر کتاب

باور می کنید یا نه هری پاتر 13 ساله نمی تواند منتظر بماند که به مدرسه برگردد. او بیشتر از هرکسی آماده است تا بعد از گذراندن تعطیلات تابستانی وحشتناک دیگری با بستگان غیر جادوگرش یعنی دورسلی ها سال سومش را در مدرسه سحر و جادوی هاگوارتز شروع کند.

این تابستان بدترین تابستانی بود که هری گذرانده بود. چون که هری بر خلاف قوانین از قدرت پرواز جادوگریش استفاده کرده بود. او به این خاطر از این جادو استفاده کرده بود که مارج، عمه آزاردهنده اش با دورسلی ها ملاقات کرد و باهدف و با صدای بلند بعضی توضیحات را درباره هری داد. او هم عمه اش را با هوا مثل یک بادکنک بزرگ باد کرد. هری از ترس مجازاتی که ممکن بود از طرف دورسلی ها (یا از وزارت امور جادوگری) در انتظارش باشد، فرار کرد. اما در نیمه شب به وسیله اتوبوس ارغوانی رنگ جادوگری اسرارآمیزی که او را به سلامتی به یک مسافرخانه به نام “کالدرون لیکی” پراند، خلاص شد. این جا جایی است که هری می فهمد که سومین سال تحصیلش در مدرسه عجیب تر و ترسناک تر از همیشه خواهد بود.

هری می شنود که “سیریوس بلک” مرد دست راست ولدمورت، جادوگر شرور (کسی که مسئول کشتن والدین هری بوده) از آزباکان، زندان جادوگری فرار کرده است. اما بدتر از همه این که سیریوس دنبال هری می گردد! (البته بعداً هری می فهمد سیریوس در واقع پدر خوانده اوست و ولدمورت برای او توطئه کرده است). دامبلدور (رییس هاگوارتز) و وزیر امور جادو دمنتورهای (دیوانگان) شبه غول را به نگهبانی از ورودی های هاگوارتز می گمارد. هنگامی که هشدار امنیتی دیگری آمد، هری دیگر اجازه نداشت تا محلش را ترک کند (اگرچه راهی پیدا می کند تا پنهانی از روی منطقه ممنوعه رد شود).

اما چرا دمونتورها هنگامی که به هری نگاه می کنند او را تسلیم بی قدرتی می کنند؟

پرفسور جدید هاگوارتز، پرفسور لوپین جواب این پرسش و بسیاری دیگر از اسرار را دارد. پرفسور لوپین چیزی بیش از آن که نشان می دهد اثر دارد.

هری پاتر و رفقایش رون و هرمیون خیلی کارها هم داشتند تا در کلاس ها انجام دهند. آنها همچنین باید راهی پیدا می کردند تا به دوستانشان کمک کنند. مثل پرفسوری به نام هاگرید که با اولیای مدرسه دچار مشکل شد. همچنین، هری هنوز بازیکن ستاره بازی کوییدیچ تیم گریفیندور است. او اکنون می تواند روی یک جاروی جدید، هدیه بی همتایی که از جایی برایش رسیده است بازی کند. خلاصه داستان هری پاتر و انجمن اسرار و خلاصه داستان هری پاتر و سنگ جادو را نیز می توانید در سایت wikiwebia بخوانید.

منبع: http://www.kidsreads.com/HP07/books/prisoner_azkaban.asp

Leave a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

To top