معلمان عصر جدید

معلم

حمیده احمدیان راد

معلمناظم چندنفر از «بدها»ى کلاس را به زیرزمین تاریک مدرسه برده بود. بچه ها در کلاس گریه مى کردند و قسم مى خوردند در آنجا حیوانات وحشى دیده اند. ناظم به بچه هاى کلاس هشدار مى داد که اگر درس نخوانید و شیطنت کنید در زیرزمین کنار آن حیوانات زندانى مى شوید. معلم بعد از رفتن ناظم از بچه هاى تنبیه شده پرسید که آیا شما واقعاً در زیرزمین حیوانات وحشى دیدید؟ آنها گفتند بله. او گفت ولى چنین چیزهایى در زیرزمین وجود ندارد. آنجا فقط یک زیرزمین تاریک است. بعداً خودتان بروید و با دقت نگاه کنید.

این دست برخوردها از سوى معلمان چالشى براى نظام تعلیم و تربیت سنتى است. نگرشى که مى کوشد نگاه کودکان را به دنیاى اطراف واقع گرا و مشاهده گر کند چالشى براى این نظام است. اما تلاش دوچندانى از سوى معلمان لازم است تا شکل سنتى آموزش و پرورش ما به سیاق دنیاى مدرن درآید. ما در خاطراتمان معلمان زیادى را به یاد داریم که فقط گوینده بوده اند، درنتیجه ذهن ما مدام درخارج از درس و کلاس سیر مى کرده است. در کلاس بسیارى از معلمان از ترس به خود لرزیده ایم چون موقع درس پرسیدن به ازاى هر «واوى» که جا مى انداختیم یک نمره از ما کم مى شد. در محضر بسیارى از معلمان از اظهار نظر مى ترسیدیم چون ممکن بود مسخره شویم یا به اصطلاح به ما گیر بدهند. به طور کلى در بیشتر کلاس ها ما شنونده صرف و معلم، گوینده صرف بوده است.

نمى خواهیم بسیارى از این تجربیات براى کودکان عصر جدید تکرار شود، ولى واقعیت این است که نوع نگرش برخی از معلمان به حرفه شان مدتهاست که تغییر نکرده است. در حالى که اصولاً نحوه اداره کلاس هاى درس در کشورهاى پیشرفته به کلى با آنچه ما در ذهن داریم و کودکان ما تجربه مى کنند متفاوت است. درجهان امروز در حرفه معلمى تحولات عمده اى به وجود آمده است تا معلمان خود را با مقتضاى عصر جدید و تحولات علمى و فنى و فلسفى دنیا تطبیق دهند.

از زمانى که کودک صورت ناقصى از انسان بالغ تصور مى شد و دائماً به هر وسیله اى از جمله تنبیه و توبیخ، تربیت مى شد زمان زیادى سپرى شده است. در آن عصر کودکان و نوجوانان باید در مقابل بزرگسالان تسلیم محض مى بودند، ولى اینک به قدرت مشاهده، تعقل و تخیل آنها مانند بزرگسالان احترام گذاشته مى شود. کودک دیگر لازم نیست در کلاس شنونده صرف باشد. او باید در کلاس مشارکت کند. نقش معلم نیز با وجود این که همچنان مهم و تعیین کننده است، ولى در دادن یک سرى مطالب بسته و محدود خلاصه نمى شود.

دکتر «محمدرضا بهرنگى» کارشناس آموزشی مى گوید: «در جهان امروز به کارگیرى واژه تدریس به عنوان وظیفه معلم پذیرفته شده نیست، بلکه امروزه باید به شاگردان کمک شود تا به چارچوب ذهنى موردعلاقه برسند و به طور مستقل این چارچوب را توسعه دهند. معلم وسیله و راهنماست نه همه چیز گوى مقتدر. در کلاس جدید نباید بفهمى معلم کجاست. او راه را نشان مى دهد و کمک مى کند تا زمینه هاى فکرى را گسترش دهد. او مى گوید از این راه برو تا به نتیجه برسى. معلم ارتباط مفهومى با ذهن بچه ها دارد و متوجه است که آنها در چه مرحله اى از ساختن مفهوم ذهنى هستند. معلم باید استعدادهاى درونى را بشناسد تا خودش به دنبال مفاهیم برود و شاگردانش نیز داراى چیدمان مفهومى ذهنى شوند و با آن بتوانند با جهان بیرون از ذهن برخورد کنند. معلم باید به شاگردانش کمک کند تا ذهنى پویا داشته باشند. به نحوى که با افزایش سن، ذهنى جوان بر شانه هاى پیر داشته باشند. درحالى که الآن روشها به کودکان مى آموزد که چطور تست بزنند. حتى در آموزش رایانه کودک یاد مى گیردکه تست بزند و مى آموزد چطور نمره اش را بالاتر ببرد.

بچه هاى جدید قبل از مدرسه مى توانند مفاهیم را انتقال دهند و جمله بسازند. در حالى که وقتى وارد مدرسه مى شوند دوباره کتاب شنیدن و گفتن را به آنها مى دهیم. به آنها مى گوییم آنچه را ما مى گوییم بگویید، بشنوید، بخوانید و بنویسید. در حالى که الآن آموزش «الف ب» معنى ندارد. به جایش در جهان از شیوه تجربه و آزمایش استفاده مى شود. دانش آموزان باید مسأله پیدا کنند. دنبال حل آن بروند، نتیجه گیرى کنند و بعد مفاهیم را بیان کنند. ما به فناورى اطلاعات و ارتباطات در تدریس نیازمندیم.»

Leave a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

To top