آغوش امن کودکان و نوجوانان آسیب پذیر

محمدرضا کریمی

مونیک راسین مددکار باسابقه محله در کشورش فرانسه است. در این کشور علاوه بر مددکارانى که در سازمان هاى مختلف مشغول به کارند، مددکارانى به نام مددکار محله نیز وجود دارند که در حال حاضر زیر نظر شوراهاى عمومى کار مى کنند. هر مددکار محله مسئول پنج هزار نفر از افراد محلى است. راسین در گفت وگو با روزنامه ایران مى گوید: «عمده وظیفه مددکاران رسیدگى به بچه ها و حفاظت از آنها است. چراکه کودکان، آینده جامعه را مى سازند». مددکاران محله در این کشور تا حد امکان مى کوشند وضعیتى را به وجود آورند که کودکان بتوانند در خانواده هاى خودشان در شرایط مناسب و بى خطرى رشد کنند.

به همین دلیل مددکاران محله براى ایجاد شرایط مناسب زندگى براى کودکان به وضعیت والدین آنها هم رسیدگى مى کنند و مى کوشند که هم از نظر مالى و هم از نظر سلامت روانى به آنها کمک کنند تا کودکشان در شرایط مناسبى رشد کند. اما اگر تلاش هاى آنها نتیجه نداد و در نهایت محیط خانوادگى کودک براى رشد او نامناسب و خطرناک تشخیص داده شد، گزارش هاى مددکاران حتى مى تواند به گرفتن حضانت کودک از والدینش منجر شود. از آنجا که کشور فرانسه جزو اولین کشورهایى است که در آن انقلاب صنعتى به وقوع پیوسته، براى مقابله با تبعات آن بویژه براى مادران شاغل، حرفه مددکارى در این کشور خیلى سریع رشد کرده و پیچیدگى هاى زیادى پیدا کرده است.

در کشور ما نیز مدتى است که توجه زیادى به کودکانى که در معرض آسیب هاى جسمى و روانى قرار مى گیرند مى شود. بویژه کودک آزارى هایى که در خانواده ها انجام مى شود با حساسیت زیادى از سوى روزنامه ها و افکار عمومى دنبال مى شود. علاوه بر آن دولت نیز با توجه به اهمیت سلامت روانى کودکان و نوجوانان، با گسترده تر کردن آموزش مهارت هاى زندگى در مدارس و ایجاد و تجهیز مراکز روانشناسى متعلق به آموزش و پرورش مى کوشد از آسیب هاى احتمالى به کودکان و نوجوانان جلوگیرى کند و یا به درمان آسیب ها کمک کند. منتها از آن جا که سابقه صنعتى شدن و به وجود آمدن نهادهاى مدرن در ایران طولانى نیست، هنوز فعالیت ها نیز شکلى منسجم ندارد. شاید این انسجام را مددکاران بتوانند به وجود آورند.

 یک پرونده پیچیده کودک آزارى در دست یک مددکار

مونیک راسین کارشناس مددکارى فرانسوى از مراحل حل یک پرونده سنگین در شهر نیس صحبت مى کند. او در این پرونده در نهایت ناچار شد به جدا شدن کودکى از مادرش و زندانى کردن این مادر کمک کند. قضیه از این قرار بود که راسین در این مدت بارها به دلایل مختلف با مادرى روبه رو شد که کودکى با وضعیت نامتعادل روانى داشت. بار اول این زن به دلیل باردارى به همراه کودک سه ساله اش به مرکز مددکارى محله مراجعه کرد. در کشور فرانسه در راستاى سیاست هاى تشویقى براى افزایش جمعیت و نیز اطمینان از پرورش مناسب کودکان مادرانى که باردار مى شوند در صورت تمایل مى توانند در ماه چهارم باردارى به مددکاران مراجعه و کمک هایى دریافت کنند. در واقع این کمک ها متعلق به کودک است و بعدها نیز به انحاى مختلف ادامه مى یابد و مددکاران نیز بر خرج صحیح این کمک ها براى کودک نظارت مى کنند.

از نظر راسین این کودک رفتار عجیبى داشت و کلمات به خصوصى را مدام تکرار مى کرد. بار دوم راسین شکایتى از همسایه ها دریافت کرد که بر اساس آن کودکى هر روز در باران و سرما در بالکن خانه اى رها مى شود. راسین بر اساس این شکایت نامه اى براى صاحب خانه فرستاد و از پدر و مادر کودک خواست در تاریخ و ساعتى که برایشان تعیین شده در خانه حضور داشته باشند. او در روز مورد نظر به این خانه مراجعه کرد و با خانه اى بشدت به هم ریخته مواجه شد. این خانه متعلق به همان زنى بود که پیش از این به دلیل باردارى به همراه کودک سه ساله اش به مرکز مددکارى مراجعه کرده بود.

در خانه همه سیم ها از سقف و نقاط دیگر آویزان بودند. همه ظرف ها به جاى قرار داشتن در جاى مشخص روى میزها رها شده بودند. راسین در وسط اتاق کودک تنها یک تشک دید و حتى هیچ رواندازى براى او وجود نداشت. کودک در این مدت خودکار او را خرد کرده بود. راسین با صحبت هایى که با پدر کودک انجام داد متوجه شد که وى به خاطر مرگ پدر و مادرش در کودکى با عمه اش زندگى مى کرده و عمه اش او را براى تنبیه به صندلى مى بسته و با مته تهدیدش مى کرده است. بنابراین او طبیعى مى دانسته که با کودک خودش نیز چنین رفتارى داشته باشد. اما نکته دیگرى نیز مشخص مى شود و آن این که پدر و مادر کودک از یکدیگر جدا شده اند و او تنها به دلیل خواست مددکارى در جلسه حاضر شده است و اینک همسرش با مرد دیگرى ازدواج کرده است.

راسین مدتى درباره شیوه رفتار درست با کودک خردسال با آنها صحبت و خانه شان را ترک کرد. منتها او اینک درباره گزارش هاى احتمالى آینده آماده بود. در کشور فرانسه کودکان از چهار سالگى به مدرسه مى روند و او خیلى سریع گزارش هایى از مدرسه اى که کودک به آن مى رفت دریافت کرد. مسئولان مدرسه گزارش دادند که او دائم سر خود یا دانش آموزان دیگر را داخل دستشویى مدرسه فرو مى کند و مدرسه دیگر قادر به پذیرش او نیست. راسین یک بار دیگر به خانه کودک مراجعه کرد و با مردى مواجه شد که جاى پدر کودک را گرفته بود و رفتار ناخوشایندى داشت. وى مى گفت که از کودک خوشش نمى آید و حاضر به پذیرش او نیست. راسین با او صحبت کرد و سعى کرد وى را مجاب کند که در هر صورت این خانه متعلق به کودک نیز هست. راسین با مراجعه به پرونده هاى موجود در مددکارى متوجه شد که این مرد به دلیل ناتوانى در پرداخت هزینه هاى زندگى پیش از این پرونده هایى در مددکارى داشته است.

راسین این بار از رئیس خود خواست که پرونده کودک در اختیار قاضى کودکان قرار گیرد و تا آن موقع کودک به خانواده دیگرى سپرده شود. در این کشور خانواده هایى وجود دارند که حاضر به پذیرش این گونه کودکان مى شوند. این خانواده ها از فیلترهاى متعددى عبور مى کنند و در ازاى کارشان پولى که البته مقدار آن چندان قابل توجه نیست دریافت مى کنند. قاضى کودکان پس از بررسى پرونده کودک دستور داد که پلیس کودکان وارد عمل شود. پلیس هاى کودکان روانشناسانى در استخدام پلیس هستند که قادرند از حرف هاى کودکان استنتاجاتى داشته باشند. پلیس کودکان پس از بررسى حرف هاى کودک متوجه شد که او بارها از سوى پدر جدید مورد آزار و اذیت قرار گرفته و مادر وى نیز از این موضوع اطلاع داشته است. با این شواهد مادر کودک به تحمل زندان محکوم شد و با توجه به این که پدر اصلى کودک نیز در شهر دیگرى در حال ازدواج بود و امکان پذیرش حضانت کودک را نداشت، کودک در کنار خانواده اى که حضانت او را پذیرفته بودند باقى ماند.

حضور محدود چاره ساز نیست

مدتى است که در کشور ما هم حضور مددکاران در بسیارى از جاها ضرورى احساس مى شود. اما حضور محدود چاره ساز نیست.

مددکاران با ارتباطى که با کودک و خانواده او از یک طرف و نظام قضایى از طرف دیگر برقرار مى کنند، مى توانند جلوى وارد آمدن بسیارى از آسیب هاى احتمالى بر کودکان را بگیرند. البته از طرف دیگر هم صرف ایجاد مراکز مددکارى یا مستقر کردن مددکاران در مدارس یا مراکز دیگر کافى نیست، بلکه نظام مددکارى باید قدرت زیادى داشته باشد. تا حدى که اگر مددکاران تشخیص دهند کودکى باید از خانواده بى صلاحیت و مشکل دارش جدا شود، امکان این کار وجود داشته باشد و قانون از او حمایت کند.

به هر حال اگر مددکاران کار خود را جدى بگیرند و نیز جدى گرفته شوند، مى توانند ارتباط و انسجامى در فعالیت هاى مربوط به رسیدگى به افراد آسیب پذیر ایجاد کنند. در این شرایط همه مراکزى هم که با مشکلى در وضعیت کودکان مواجه مى شوند مى دانند چه کسانى را در جریان قرار دهند.

راسین مى گوید: «در کشور فرانسه اگر مادرى هم براى اطلاع از باردارى خود به مراکز مددکارى مراجعه نکند، در نهایت به کلینیک یا پزشک مراجعه مى کند و یا بعداً کودکش را به دکتر مى برد. یا خانواده ها گذارشان به شهردارى و یا بیمارستان مى افتد و در نهایت کودکشان را به مدرسه مى فرستند. در تمام این شرایط تمام این مراکز به محض مشاهده وضعیت غیرعادى در مادر باردار یا کودک موضوع را به مددکاران اطلاع مى دهند و مددکاران براى حل مشکل کودک و خانواده او وارد عمل مى شوند».

بدون شک این قبیل فعالیت ها موجب مى شود نسلى سالم تر وارد عرصه کار و زندگى شود. چیزى که همه ما براى فرزندانمان آرزوى آن را داریم.

امتیاز به مطلب

Leave a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

To top