محمدرضا کریمی
با افزایش سن و کسب تجربه کافی، ما در انجام برخی کارها خبره می شویم. با هر مهارت سختی که می آموزیم -صرف نظر از این که توانایی ما را در کدام یک از حواس بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی افزایش دهد- در مقایسه با کسی که تجربه کمتری نسبت به ما دارد چیز بیشتری در مغزمان حک می شود. اما دقیقاً در کجا و چگونه؟ قلم زیست شناسی ای که این تخصص ها را هجی می کند چیست؟
مدت ها است که براساس یک رویکرد تحقیقی، تغییرات سازمان مغز در نتیجه تجربیات حسی بزرگ و طولانی مدت بررسی می شود. با بررسی اجمالی بسیاری از این مطالعات می بینیم که از یک مدل یادگیری، در یک جهت خاص پشتیبانی می کنند. یعنی این که بخش هایی از مغز که در هنگام آموختن مهارت هایی مثل شناختن نت های موسیقی توسعه می یابد را بررسی می کنند و نتیجه می گیرند که تمرین این بخش ها را بزرگ تر می کند و بزرگ تر یعنی بهتر.
اما این نتیجه گیری هنوز به طور کامل مورد پذیرش قرار نگرفته. در یکی از مطالعاتی که در این زمینه انجام شده، دکتر میشل کیلگارد رابطه بین آموختن مهارتی خاص و میزان تغییراتی که در نتیجه آموختن این مهارت در مغز به وجود می آید را مورد توجه قرار داده. او و همکارانش با مطالعه قشر شنوایی موش ها پی بردند که یک ناحیه مغز که مربوط به مهارتی خاص است با آموزش گسترش می یابد اما فقط مدت کوتاهی به این حالت باقی می ماند. حتی درصورتی که تغییرات در توانایی ها درازمدت باشند. این برخلاف وضعیت عضله ها است که آموزش به اندازه و توانایی آنها می افزاید. نظریه یادگیری کیلگارد در حوزه زیست شناسی یادگیری اهمیت زیادی دارد.
اگر شما به مقطعی از مغز نگاه کنید و بر روی تراشه نازکی از قشر شنوایی متمرکز شوید می بینید که نسبتاً یکنواخت به نظر می رسد و تنها چند رگ خونی به آن مربوط است. از نظر کارکردی هم بیشتر شبیه به وصله هایی از نواحی عصبی متمایز است که هرکدام تنها طیف محدودی از فرکانس های صدا را «می شنود».
برای یک لحظه تصور کنید که قشر شنوایی ایران ما است. به عنوان مثال صداهای با فرکانس پایین در استان فارس و صداهای با فرکانس بالا در خراسان و صداهای با فرکانس متوسط در بین اینها پردازش می شود.
یکی از یافته های بزرگ علوم اعصاب در چند دهه گذشته این بوده که خطوط حالت نقشه شنوایی (یا نقشه حواس دیگر) بعد از آموزش تغییر می کند.
در همین رابطه در آزمایشگاه دکتر میشل مرزنیخ به میمون ها آموزش داده شد تا صداهای مشکل – دو صدای با فرکانس پایین شبیه به هم- را از هم تشخیص دهند. با آموزش این مهارت نواحی فرکانس پایین نقشه قشری شنوایی بزرگ شد (فارس کمی بزرگ تر شد و به آن چه قبلاً استان کرمان بود دست اندازی کرد).
مطالعه دیگر بر اساس این ایده اولیه بنا شد که اگر جلوی گسترش قشر شنوایی سد شود، جلوی یادگیری هم گرفته می شود و گسترش قشر شنوایی مغز اغلب با یادگیری بهتر ارتباط دارد. به طوری که به نظر می رسد گسترش این قشر و یادگیری مهارت به شدت در هم تنیده اند.