حمیده احمدیان راد
به طورکلی مشخص شده افرادی که به شکل منفی به حوادث استرس زای زندگی پاسخ می دهند و یا این حوادث را به شکل منفی تفسیر می کنند بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی هستند. همچنین کسانی که وقایع زندگی را نتیجه عواملی می دانند که نمی توان تغییرشان داد و یا آنها را بازتاب کمبودهای خود می دانند نیز بیشتر ممکن است به افسردگی مبتلا شوند.
با انجام یک مطالعه بر روی هم اتاقی های دانشگاهی هم مشخص شده سبک خاصی از تفکر که باعث آسیب پذیری افراد مقابل افسردگی می شود مسری است و ممکن است شش ماه بعد علایم افسردگی در هم اتاقی های افراد با این سبک تفکر بروز کند.
در این مطالعه کسانی که به طور تصادفی با افراد دارای آسیب پذیری شناختی هم اتاق شده بودند بیشتر احتمال داشت تا سبک شناختی هم اتاقی خود را بگیرند. درمقابل هم اتاق شدن با کسانی که سطوح پایین آسیب پذیری شناختی را داشتند موجب شد آنها آسیب پذیری کمتری در برابر افسردگی پیدا کنند.
بنابراین آسیب پذیری شناختی به ویژه در برهه های اصلی زندگی می تواند مسری باشد. آسیب پذیری شناختی عاملی اصلی برای ابتلا به افسردگی شناخته می شود و از آن می توان برای پیش بینی این که افراد در آینده افسردگی را تجربه می کنند یا نه استفاده کرد.
به نظر می رسد تفاوت های افراد درهنگام مقابله با آسیب پذیری شناختی در اوایل نوجوانی استحکام پیدا می کند و در طول بزرگسالی پایدار باقی می ماند، اما بازهم ممکن است تحت شرایط خاصی نرم و قابل انعطاف شود.
در تحقیق بر روی هم اتاقی های دانشگاهی محققان این فرضیه را مطرح کردند که آسیب پذیری شناختی ممکن است در طول دوره های انتقال های زندگی اصلی “مسری” باشد و سپس فرضیه خود را با استفاده از اطلاعات دریافتی از 103 جفت هم اتاقی که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند آزمایش کردند.
هم اتاقی ها یک ماه پس از ورود به دانشگاه پرسشنامه آنلاینی را پر کردند که آسیب پذیری شناختی و نشانه های افسردگی آنها را بررسی می کرد. آنها ابتدا سه ماه و سپس شش ماه بعد هم پرسشنامه های مشابهی را پرکردند تا دانشمندان وقایع استرس زای زندگی آنها در دو نقطه زمانی اندازه گیری کنند.
یکی دیگر از نتایج این تحقیق آن بود که نشان داد تغییرات در آسیب پذیری شناختی افراد بر خطر بروز علایم افسردگی در آنها در آینده اثر می گذارد.
بر اساس این یافته ها می توان تأثیر مسری بودن افسردگی را مهار کرد. همچنین می توان از محیط اجتماعی فرد به عنوان بخشی از روند مداخله شناختی برای درمان افسردگی استفاده کرد.