محمدرضا کریمی
در برخی از کشورهای جهان شرکت در انتخابات اجباری است. بر این اساس هر یک از واجدان شرایط رأی دادن که از شرکت در انتخابات سر باز زنند به تحمل مجازات هایی مثل پرداخت جریمه نقدی یا محرومیت از بعضی از خدمات اجتماعی محکوم می شوند. به این وسیله اطمینان حاصل می شود که اکثریت مردم در تشکیل نهادهای انتخابی نقش داشته اند. کشورهایی نظیر بلژیک، ترکیه، آرژانتین و … به این اصل معتقدند که شرکت در انتخابات یک تکلیف است و شهروندان با رأی دادن وظیفه اجتماعی خود را انجام می دهند. بنابراین اگر منافع جامعه ایجاب کند که شهروندان باید در انتخابات شرکت کنند لازم است که شرکت کنند و در صورتی که به این الزام عمل نکنند مجازات می شوند. بر این اساس افراد در هر صورت باید به تکلیف اجتماعی خود عمل کنند و در انتخابات شرکت کنند نه این که با استدلال هایی از قبیل این که با رأی دادن آنها چیزی تغییر نمی کند، از شرکت در انتخابات سرباز زنند.
در برخی از کشورها هم از مردم خواسته می شود به خاطر حق خود به پای صندوق های رأی بروند. بر اساس نظریه آنها حاکمیت مردم در جامعه جاری است و این حاکمیت حاصل جمع حاکمیت تک تک شهروندان است. براین اساس حق انتخاب نامزدهای انتخاباتی به شهروندان داده شده و آنها آزادند از این حقشان استفاده کنند و هیچ کس هم حق ندارد که این حق را از آنها بگیرد. براین اساس افراد این حق را هم دارند که با رأی ندادن اعتراض خود را به وضع موجود اعلام کنند.
برخی از کشورها نیز، هم به اصل آزادی انسان ها در دادن رأی و هم به نظریه مسئولیت اجتماعی معتقدند. ما هم، هم به خاطر استفاده از حق خود برای رأی دادن و هم برای انجام تکلیف اجتماعیمان لازم است در انتخابات شرکت کنیم.
تمام این موارد نشان می دهد که همه کشورها با هر ایده و نظریه ای، نسبت به میزان مشارکت مردم در انتخابات حساسند. چراکه مشارکت مردم در انتخابات کم هزینه ترین روش برای هدایت جامعه و پیشبرد و توسعه آن است.
مشارکت مردم در انتخابات ها موجب می شود که مردم درجه رضایت یا نارضایتی خود را از وضعیت موجود اعلام کنند و در صورتی که از وضع موجود راضی باشند حمایت خود را از برنامه های افراد یا گروه های بر سر کار اعلام کنند و در صورت نارضایتی نامزدهای دیگری را برگزینند. این چرخش قدرت موجب می شود که هم نظام سیاسی رو به بهبود و تکامل برود و هم مردم همواره افق های بهتری را برای خودشان ترسیم کنند.
نامزدها هم به تدریج شعارهایی را مطرح می کنند تا آرای مردم را جذب کنند و برنامه هایشان به تدریج گروه های مختلف و بیشتری از مردم را مخاطب می سازد. به عنوان مثال در سال های گذشته گروه های سیاسی به تدریج توجه خود را به سوی زنان، جوانان، اقشار مستضعف، کارگران، سرمایه داران و … معطوف کرده اند. به این ترتیب آنها براساس این شعارها می کوشند به بهبود وضع اقشاری که برای آنها شعار مطرح کرده اند بپردازند و امیدهای بیشتری را در آنها زنده کنند.
خوشبختانه در کشور ما حق تعیین سرنوشت تا حدودی به مردم داده شده و از مردم خواسته می شود از این حق برای تغییراتی که می خواهند به وجود آورند استفاده کنند. گروه ها و یا افرادی هم که قدرت را در دست دارند براساس آرای مردم به ارزیابی خود می پردازند. این ارزیابی موجب می شود که نقاط ضعف و قوت خود را پیدا کنند و با با استفاده از آنها برنامه های خود را با دلگرمی ادامه دهند و یا امکان موفقیت خود را در دوره های انتخاباتی بعدی افزایش دهند. حتی از دل این گروه ها می تواند گروه های دیگری به وجود آید که شعارهای جدیدتری را مطرح می کنند و برای مشکلات راه حل های جدیدی ارایه می دهند. چنان که در کشور ما هم تاحدودی این اتفاق رخ داده است. ما باید بپذیریم که در هیچ کشوری حتی کشورهایی که سال ها است در این زمینه تلاش می کنند مؤلفه های دموکراسی به طور صد در صد وجود ندارد و اگر ما می خواهیم به این سمت حرکت کنیم لازم است تا هر بار انتخاب های بهتری انجام دهیم تا سرانجام به نتیجه مورد نظرمان دست یابیم.
اگر انتخابات و حق رأی دادن در یک جامعه وجود نداشته باشد، انتقال قدرت به شکلی آرام و قانونمند در آن کشور صورت نمی گیرد و گروه های سیاسی برای دستیابی به قدرت راه هایی را طی می کنند که برای جامعه بی ثباتی و هرج و مرج به دنبال می آورد. این روند برای جامعه مصیبت های زیادی به همراه می آورد. این که مردم و گروه های سیاسی به این که انتخابات بهترین مسیری است که می توانند از راه آن به اهدافشان دست یابند ایمان داشته باشند سبب می شود که قدرت به صورت مسالمت آمیز دست به دست شود.
در واقع انتخابات و مشارکت مردم و گروه های سیاسی کم هزینه ترین روش برای انتقال قدرت و چرخش نخبگان است. در همه کشورهایی که نظام رأی دادن و انتخابات در آنها وجود دارد تلاش می شود که همه مردم در انتخابات ها شرکت کنند تا دست به دست شدن قدرت با رضایت اکثریت مردم باشد. بنابراین مردم باید قدر حقی را که برای رأی دادن دارند بدانند و با مشارکت خود نشان دهند که اهمیت این حق را درک می کنند.
در واقع نیز دستیابی به این مرحله که مردم ما از حق رأی دادن برخوردار شوند و از راه انتخابات نمایندگانشان را برگزینند با تلاش های زیاد به دست آمده است. این روند از عصر مشروطه آغاز شده و شهیدان زیادی نیز برجا گذاشته. در دوران انقلاب اسلامی راه انقلاب مشروطه ادامه یافت تا ما اینک از حق رأی و برگزیدن نمایندگانمان در تعداد زیادی از نهادهای انتخابی از جمله ریاست جمهوری برخوردار شده ایم. بنابراین کسانی که رأی ندادن را افتخار خود می دانند، در واقع ارزش حقی که برای آن تلاش زیادی شده و هزینه زیادی شده را نمی دانند.