حدود 1200 پیش از میلاد مسیح, مردم جدیدی از شمال به آسیای غربی تاختند. این مردم پارس ها و مادها نامیده می شدند. هر دوی آنها از مردم هند و اروپایی بودند که نسبت دوری با هیتیت ها, یونانی ها و رمی ها داشتند. مادها و پارس ها مثل سکاها, مردم کوچ نشینی بودند. آنها با اسب ها و گله هایشان در سراسر سیبری سفر می کردند و گله ها و اسب هایشان را در دشت های بزرگ علفزار آنجا می چراندند. معمولاً آنها با این روش خیلی خوب زندگی می کردند.
اما بعضی وقت ها هوا بعدتر از معمول می شد و مادها و پارس ها نمی توانستند به اندازه کافی چیزی پیدا کنند که بخورند. در این زمان, موقعی که که این اتفاق رخ داد, پارس ها و مادها به سمت جنوب به داخل آسیای غربی رو کردند. شاید آنها شنیده بودند که در آنجا “عصر تاریکی” [عصر تاریکی, دوره نادانی و جهالت, خرافات و خرافه پرستی, هرج و مرج و سرکوب و آشفتگی در یک سرزمین است] حکمفرماست و فکر می کردند که آسان است که آنجا را بگیرند. شاید هم آنها فقط فکر کردند که شرایط در جنوب که هوا گرم تر است, بهتر است.
آنها در جایی که امروزه ایران نامیده می شود ساکن شدند و ما تا حدود 600 قبل از میلاد چیز زیادی درباره آنها نشنیدیم. شاید آنها نمی توانستند با عاشوری ها بجنگند و سعی هم نکردند که این کار را بکنند. اما در حدود 600 پیش از میلاد عاشوری ها ضعیف تر شدند. در این موقع مادها و پارس ها تحت فرمان یک شاه با هم یک گروه شدند.
در ابتدا مادها تحت کنترل قرار گرفتند, اما در 559 پیش از میلاد کوروش که یک پارسی بود, خودش را شاه کرد و از آن پس پارس ها هم تحت کنترل قرار گرفتند. کوروش به زودی بقیه آسیای غربی را هم فتح کرد که شامل بابلیان, عاشوریان, یهودیان, فینیقی ها و سوریه ای ها و همچنین لیدی ها و یونانی های در ترکیه جدید می شدند. از او به عنوان یک فرمانروای خوب یاد می شود. او چنان مدیریت کرد که یک گروه خیلی متفاوت از مردمان با زبان ها و مذاهب مختلف به هم پیوند خوردند. در همان موقع, او به هر گروهی اجازه داد تا مذهب خودش را نگهدارد. این موضوع مخصوصاً از این جهت تعجب آور است که او خودش اخیراً مذهبش را به زرتشتی تغییر داده بود و مشخص است که درباره دین جدیدش احساسی قوی داشت. موقعی که کوروش در 530 پیش از میلاد مرد, پسرش کمبوجیه شاه شد. کمبوجیه مصر را به امپراتوری پارس ضمیمه کرد. کمبوجیه بر ارتش مصر که تعداد زیادی از سربازان یونانی که برای پول می جنگیدند را در خدمت داشت, غلبه کرد. اما طبق نوشته های هرودوت کمبوجیه بعداً در زندگیش از چند بیماری روانی شدید رنج برد و در نهایت مردم خودش او را کشتند.
در 521 پیش از میلاد داریوش که یک پارسی و زرتشتی بود اما فقط یک نسبت دور با کوروش و کمبوجیه داشت, بر تخت شاهی نشست. او پایتخت پارس را به شهر جدید پرسپولیس یا تخت جمشید انتقال داد و نیروی کاری را از همه جا اجیر کرد تا روی ساختمان های جدید آنجا کار کنند. به نظر می رسد تعدادی از مردانی که در تخت جمشید کار می کردند یونانی بودند.
داریوش هم سعی کرد تا سکاها را شکست دهد, اما شکست خورد.
در 490 پیش از میلاد مسیح, داریوش سعی کرد تا آتن و سرزمین اصلی یونان را فتح کند. تعدادی از شهرهای یونانی, مثل تبس, به وسیله داریوش محاصره شدند یا پیمان هایی با آنها بسته شد. اما آتنی ها جنگیدند و پارسی ها را شکست دادند.
شاه بعدی پارسی, که خشایارشاه بود شورش بزرگی را در مصر سرکوب کرد و سپس دوباره در 480 پیش از میلاد به یونان حمله کرد. اما خشایارشاه هم شکست خورد. از آن پس پارسی ها در تلاششان برای گسترش امپراتوریشان شکست خوردند. اما آنها برای 150 سال دیگر به فرمانروایی در سرزمین هایی از افغانستان تا ترکیه و نیز مصر ادامه دادند, تا این که از اسکندر مقدونی شکست خوردند.