کارتون ماشین ها “Cars” داستان یک ماشین مسابقه مغرور به نام مک کویین آتشین Lightning McQueen است که تنها هدفش در زندگی پیروز شدن در جام پیستون Piston Cup است.
مک کویین به سختی در یک جام پیروز می شود. یعنی در یک مسابقه نزدیک با دو رقیب دیگر با بیرون آوردن زبانش از آنها می برد. مک کویین خودپسند پرادعا فقط شهرت می خواهد. فکر دایم درباره پیروزی او را به یک ماشین مسابقه تبدیل کرده که هیچ دوستی ندارد. او فقط کسانی را که به او خدمت می کنند آتشی می کند و از این کارش هم احساس زیان یا ناراحتی نمی کند. تنها دوستش مدیر برنامه هایش است که با او هم تنها از طریق ارتباطات الکترونیک در تماس است. مک کویین می گوید که “من تنها کار می کنم” و این فکر غلط را دارد که فردگرایی و متکی به خود بودن با منزوی بودن یکی است.
حالا مک کویین باید با یک کامیون به کالیفرنیا برود و نقشه دارد که بعد از این مسابقه، مسابقات را کنار بگذارد.
اما در مسیر کالیفرنیا بدشانسی می آورد و به نوعی غرورش موجب می شود که خودش را در شهر کوچکی به نام “رادیاتور اسپرینگز” در جاده قدیم 66 ببیند.
درست مثل جاده شهرت، شهر رادیاتور اسپرینگز هم شهری تک افتاده است که در جهان خارج هم فراموش شده است. این شهر کم کم به سمت کهنگی حرکت کرده. شهروندان رادیاتور اسپرینگز از این که جامعه آنها را ترک کرده و فراموش کرده ناراحتند. چون که جامعه تنها به هرچیزی که سریع وجدید است یا کاراتر است توجه دارد. به خصوص سواری ها فقط به جاده های جدیدی که که خوش منظره تر باشند، علاقه مندند. همان طور که در فیلم می بینیم که دو جهانگرد می خواهند هرچه زودتر از شهر خارج شوند. جاده 66 هم که مستقیم از میان یک شهر نیمه ویران می گذرد و تنها 10 دقیقه وقت لازم است تا از میان شهر عبور کرد.
ماشین های شهر رادیاتور اسپرینگز مردم یک جامعه شکست خورده را به یاد ما می آورند. این ماشین ها هم مثل مردم عادی جهان از ویرانی شهرشان تأسف می خورند. خیلی از آنها هم علاقه به شهر و منطقه شان را به خاطر جست و جوی چیزهای ارزان تر و سریع تر ترک کرده اند. اما در این فیلم می بینیم که رقابت جایش را به نوع دوستی می دهد. سرانجام مک کویین آتشین به کالیفرنیا محل مسابقات می رسد و از دو رقیبش پیش می افتد. اما تنها کمی مانده به خط پایان مسابقه برمی گردد تا به یک ماشین صدمه دیده کمک کند و او از نظر جمعیت پیروز میدان می شود.
این فیلم به ما می گوید که اختراعات و پیشرفت اقتصادی به جامعه های ما و فرهنگ و ارزش های ما صدمه می زند. همین طورمی گوید که تکنولوژی های جدید و اختراعات یک نیروی ویران کننده است اما در عین حال زندگی مدرن ما را به وجود آورده و آن را لذت بخش تر کرده.
اما رادیاتور اسپرینگزی ها مدت های طولانی مقابل تغییر ایستادگی کرده اند. مک کویین آتشین مردم شهر را مجبور می کند تا باور کنند که باید تغییر کنند تا به حیاتشان ادامه دهند. ماشین های شهر هم رفتارهایشان را بهتر می کنند و وضع شهرشان را بهبود می بخشند.
بعد از مسابقه نهایی، مک کویین نتوانست جام پیستون را ببرد اما تحسین همه را به دست آورد. او با شهرتش رادیاتور اسپرینگز را به مکان بزرگی برای سرویس دهی به ماشین ها و فروش تایر تبدیل کرد و به این ترتیب یک تقاضای بین المللی برای سرویس دهی به ماشین ها به وجود آمد.
سازندگان فیلم ماشین ها در کارشان موفق بوده اند. دلیلش هم این است که آنها نسبت به علاقه مخاطبانشان آگاهی داشته اند. یعنی بچه های کوچک و همین طور بزرگسالانی که در نهایت می گویند که بچه ها باید چه چیزی را تماشا می کنند.
کارتون ماشین ها”Cars” در حد فیلم های انیمیشن بزرگی مثل لولوها “Monsters” و داستان اسباب بازی “Toy Story” است. زیبایی این فیلم ها در این است که بچه ها را نشانه می روند و معمولاً یک درس اخلاقی یا اقتصادی دارند که به درد بزرگسالان هم می خورد.