محمدرضا کریمی
تایم می نویسد نرخ زادوولد در ایالات متحده به پایین ترین میزان ثبت شده در تاریخ این کشور رسیده و از سال 2007 تا 2011 که آمار آن وجود دارد 9 درصد کاهش یافته است. گزارشی که در سال 2010 منتشر شده نیز نشان می دهد زندگی بدون فرزند در تمام گروه های نژادی و قومی افزایش یافته و از هر 5 زن آمریکایی یک نفر سال های باروریش را بدون این که زایمانی انجام دهد طی می کند. در دهه 1970 این رقم 1 نفر از هر 10 نفر بوده است. به عبارت دیگر هر سال زنان آمریکایی بیشتر و بیشتری به مادر شدن نه می گویند.
لارن سندلر نویسنده مقاله با استناد به یک کتاب می گوید خودخواهی آمریکایی هایی هایی که فرزند نمی خواهند آینده اقتصادی این کشور را به خطر انداخته است. چراکه از تعداد مصرف کنندگان و مالیات دهندگان کاسته است.
نویسنده تایم به عنوان نمونه به تجربه زنی به نام لورا اسکات اشاره می کند. هنگامی که لورا 14 ساله بود یک شب موقع شستن ظرف ها در آشپزخانه تصمیم گرفت که بچه دار نشود. وی در 26 سالگی ازدواج کرد و منتظر بود که ذهنیتش تغییر کند اما هرگز این اتفاق رخ نداد. او می گوید باور داشتم که تغییر می کنم. حالا 50 ساله هستم. درحال حاضر هم حال لورا خیلی خوب است و تنها هم نیست.
در نمونه ای دیگر یک زن می گوید که خانواده ما درحال حاضر خیلی بزرگ است. مادر من 16 بچه داشت و همیشه خسته بود. زندگی او را بلعیده بود. من می ترسم که چنین فداکاری ای انجام دهم.
سندلر می نویسد با درمان های ناباروری ای که به طور گسترده ای در دسترس همگان قرار گرفته اند، حتی زنانی که از نظر بالینی نابارورند امکان بیشتری برای مادر شدن دارند که این احتمال را به وجود می آورد هیچ زنی برای انتخاب بچه دار نشدن مورد قضاوت قرار نگیرد.
به گفته وی در فرهنگ آمریکایی زنانگی اغلب معادل مادر شدن است. حالا هم هر گونه بحث در سطح ملی برای آشتی دادن زنانگی با مدرنیته اغلب با موضوع مادر شدن شروع می شود و پایان می پذیرد و این کار را سخت می کند. در این شرایط زنانی که مادر نشدن را انتخاب می کنند در حال پیدا کردن راه های جدیدی برای پذیرش خود در جامعه هستند. همان طور هم که تعداد آنها زیاد می شود نگرش های مثبت درباره این که دستیابی به یک زندگی خوب همه اش به این معنا نیست که بچه دار شوند افزایش می یابد.
زنانی که فرزند نداشتن را انتخاب می کنند خودخواهند؟
تعدادی از زنانی که در مجله تایم با آنها مصاحبه شده از حسرت خود برای داشتن فرزند سخن می گویند. یکی از آنها لی کلوز است که آرزو دارد نوزاد دختری داشته باشد و به همین دلیل در گنجه، داخل یک جعبه، عروسکی با لباس صورتی نگهداری می کند. لی می گوید که بیشتر زندگی من توأم با غم است. اگر تصمیم گرفته بودیم بچه هایی داشته باشیم غمی که در حال حاضر داریم را نداشتیم. زندگی لی به انجام پروژه های خلاقانه اش گذشته است که جدیدترین آنها ایجاد یک مغازه نانوایی است. شوهرش هم در بخش خدمات مشتری یک شرکت مربوط به کارت اعتباری کار می کند و وبلاگ هم می نویسد.
کریستین هافن نویسنده مجله لایف نیوز می گوید ارزش دارد لی همه پروژه های خلاقانه اش را رها کند و او و همسرش بچه دار شوند به جای آن که وبلاگ یا نانوایی داشته باشند.
هافن که به همراه عده زیاد دیگری از مقاله تایم استقبال کرده می نویسد:«نمی توان به زور از زنان خواست بچه دار شوند یا دایم موزیک ملی خواند و طبق رویه سناتورهای جمهوری خواه همه کتاب های درسی را از انجیل و توصیه پر کرد. درواقع اگر نمی خواهید بچه داشته باشید هیچ کس نمی تواند شما را به این کار مجبور کند. اما مبادا فکر کنید که زندگی بدون بچه فقط بازی و تفریح است. چراکه شما به خصوص از دهه 30 و 40 زندگی ببعد تنها و بیکس می شوید. خود من می توانم گواهی بر این مدعا باشم. با این که انتخاب نکرده بودم که بچه نداشته باشم ولی مطمئن هم نبودم که می خواهم یک همسر و مادر باشم. من بیشتر دهه 20 زندگیم را صرف حرفه های خلاق کرده بودم که در بسیاری از موارد سرگرم کننده بود و البته در بسیاری از موارد هم قطعاً سرگرم کننده نبود.
به هر صورت به حدود 34 سالگی رسیدم و هنوز بچه ای نداشتم و می توانم به شما بگویم که تنهایی سخت است. حالا هم به سختی می توانم دوستانی بیابم که به شرایط من در آن زمان رسیده باشلد و بچه هایی داشته باشند. چراکه حتی اگر عاشق بچه ها باشید، شاید به خصوص اگر عاشق بچه ها باشید، بعد از مدتی بچه دار شدن سخت می شود.»
هافن می نویسد برخی از زنان ادعا می کنند که غریزه مادری ندارند و شاید برخی هم واقعاً ندارند. اما این مشخصه نتیجه زندگی در فرهنگی است که به طور فزاینده ای در خود غرق شده. به عبارتی این که سندلر در تایم زنانی که به انتخاب خود بدون بچه هستند را خودخواه می خواند قطعاً درست است. احتمالاً بسیاری از افرادی که او با آنها مصاحبه کرده حتی از روش های دایمی ضدبارداری استفاده کرده اند چراکه حاضر به فدا کردن آسایش و راحتی خود برای یک کودک نیستند. اما براساس تجربه من نگرش های ضد دین، ضد خانواده و حرکت در جهت مخالف فرهنگ خود حتی نقش بیشتری نسبت به خودخواهی دارد که نیاز به بررسی بیشتر دارد.
هافن می افزاید:«من بسیاری از زنان جوان را می شناسم که خودشان را فمینیست، رادیکال یا لیبرال می خوانند و بچه داشتن را تحقیر می کنند و درعین حال در دل آرزو می کنند که بچه داشته باشند. درواقع در دهه 20 زندگی من یکی از آنها بودم. البته اگر خیلی عمیق نگاه کنید در واقع امر بچه می خواستم. اما در محافلی که در آنها بودم مثل محفل هنرمندان، فیمسازان، بازیگران و خوانندگان تمایل به داشتن فرزند ضعف به شمار می رفت. چراکه فرزند داشتن را خاص افراد کلیسارو می دانستند. به عبارتی به گفته ساتوشی کانازاوا استاد مدرسه اقتصاد لندن زنان باهوش تر کمتر احتمال دارد که مادر شوند. اما آنها که مادر شده اند ناراحت نشوند چراکه یافته های او نشان می دهد بسیاری از این زنان احساس می کنند اشتباه کرده اند.»
همه زنان از انتخابشان راضی نیستند
بسیاری از زنان بدون فرزند به خاطر کمک نکردن به روح آمریکایی مورد نکوهش قرار می گیرند. درحالی که بی بچه بودن همیشه از سوی زنان انتخاب نمی شود. این نظر سرمقاله نویس مجله دیزرت نیوز است که عقیده دارد دلایل دیگری غیر از خودخواهی برای فرار زنان آمریکایی از بچه دار شدن وجود دارد. وی می گوید عده کسانی که نمی خواهند بچه داشته باشند زیاد نیست. زوج های زیادی نیز وجود دارند که در حسرت بچه هستند. ولی مواردی مثل سرسام آور بودن هزینه های کالج، افزایش میزان طلاق و بالا نرفتن دستمزد طبقه متوسط از موانع بچه دار شدن زنان است. داشتن فرزند تصمیمی خصوصی و مقدس برای زن و شوهر است و آنها باید قابلیت لازم را برای تأمین ضروریات زندگی داشته باشند.
با این همه سرمقاله نویس این نشریه عقیده دارد زمانی که یک زن و شوهر تصمیم به آوردن کودکی به جهان می گیرند سرمایه گذاری عظیمی در راه رفاه ملت انجام می دهند و فرصت بی نظیری برای اصلاح شخصیت خود پیدا می کنند.
وی می نویسد:«بله بچه ها هزینه دارند. آخرین تجزیه و تحلیل هایی که از سوی وزارت کشاورزی ایالات متحده انجام شده حاکی از این است که یک خانواده آمریکایی با درآمد متوسط، از بدو تولد یک کودک تا سن 17 سالگی او نزدیک به 300 هزار دلار هزینه می کند (این شامل هزینه های رفتن به کالج نیست). به این ترتیب درآمد بسیاری از پدر و مادرها کفاف نگهداری از کودکان را نمی دهد.
اما برآوردهایی که از سوی دانشمندان دانشگاه بریگهام یانگ انجام شده حاکی از این است که همان کودک به احتمال زیاد در طول سال هایی که از نظر اقتصادی مولد به شمار می رود به میزان 4 تا 8 میلیون دلار در تولید ناخالص داخلی سهم خواهد داشت. بنابراین، اگرچه یک زن و شوهر می توانند با بدون فرزند ماندن استاندارد زندگی شان را در طول چند دهه به طور قابل توجهی بالا ببرند اما نیم قرن جامعه را از نیروهای مولدی که می توانند وارد جامعه کنند محروم می کنند.»
به عقیده این نویسنده کودکان همچنین به صرف وقت، صبر، عرق و اشک ریختن و بیشتر از همه عشق نیاز دارند. روانشناسی به نام اریک اریکسون ثابت می کند یک مرحله حیاتی توسعه روانی در بزرگسالی نقشی است که افراد بالغ برای نسل بعدی ایفا می کنند. تبدیل شدن به والد تنها راهی است که بزرگسالان از طریق آن می توانند از خودشان در برابر جاذبه مخرب خود محافظت کنند.
داستان نویسی به نام جورج ساندرز می گوید:«و به این ترتیب پیش بینی و آرزوی قلبی من برای شما این است هنگامی که مسن تر می شوید، اعتماد به نفستان کاهش می یابد و شما در عشق رشد خواهید کرد، اگر بچه هایی داشته باشید، آن لحظه خیلی بزرگی در این فرایند نقصان شما خواهد بود.»
نتیجه ثبت رکوردهای جدید در سن ازدواج
مایکل سیندر کارشناس اقتصادی، مؤلف و صاحب سایت اینفووارز از حمله بی امان به نهاد خانواده در آمریکا انتقاد می کند. حمله ای که به گفته وی تاکنون نظیر آن دیده نشده است. به گفته وی برای دهه ها، صنعت سرگرمی و جریان رسانه ها ازدواج را به گونه ای به تصویر کشیده اند که گویا با انجام آن دوران سرگرمی و فراغت شما به پایان می رسد. به این ترتیب آنها جوانان را تشویق می کنند که تا می توانند ازدواج را به تأخیر بیندازند.
سیندر می نویسد:«به این ترتیب در حال حاضر سن ازدواج در ایالات متحده بالا رفته و به رکوردهای جدیدی دست یافته. نرخ ازدواج در گذشته هم نوساناتی داشته و در دهه 1930 و دهه 1960 کاهش یافته است. اما از سال 1970 در حال کاهش مداوم بوده. محققان می گویند که نرخ ازدواج در حال حاضر به حدود 31 ازدواج برای هر 1000 دختر مجرد در سال رسیده. در دهه 1950 این تعداد 90.2 ازدواج در 1000 نفر و در سال 1920 به میزان 92.3 در 1000 نفر بود.»
وی می افزاید:«صنعت سرگرمی و رسانه ها نیز به شدت این فلسفه را ترویج می دهند که داشتن فرزند کمتر بهتر است و حتی به جوانان آموزش می دهند که در صورت بارداری ناخواسته، سقط جنین یک گزینه واقعاً خوب است. ایده کلی ای که آنها ترویج می دهند این است که شما را از داشتن بچه و لذت بردن از نوعی از زندگی که واقعاً سزاوار آن هستید محروم کنند.
در مقاله مجله تایم هم به هزینه سنگین بزرگ کردن بچه اشاره می شود و این که زنان ناچارند پیش از این که چنین تعهدی را بپذیرند سخت و طولانی درباره اش فکر کنند.
در این شرایط اگر یک زن باردار شود و بخواهد درباره کودکی که زندگیش را خراب می کند تصمیم بگیرد چه انتخابی انجام می دهد؟ صنعت سرگرمی و جریان رسانه ای سقط جنین را پاسخی ساده برای این مشکل می داند.»
به این ترتیب این کارشناس اقتصادی در کنار بقیه منتقدان نتیجه می گیرد خودخواهی آمریکایی ها باعث شده رشد جمعیت در این کشور به زیر نرخ جایگزینی برسد.
نرخ زاد و ولد در سطح جهان به 2.42 درصد در سال 2011 کاهش یافته (رقم مورد نیاز برای جایگزینی 2.1 درصد است.) کل کشورهای غربی هم در حال رویارویی با مشکل سقوط نرخ رشد جمعیت به زیر نرخ جایگزینی هستند. نرخ رشد جمعیت در ایالات متحده آمریکا نیز مانند کشورهای غربی دیگر به زیر نرخ جایگزینی رسیده که برای تداوم نسل ناکافی است و به نوبه خود بر رشد اقتصادی تأثیر می گذارد.
این درحالی است که به گفته سیندر مردان و زنان جوانی هستند که فکر می کنند لازم است ازدواج را کنار بگذارند تا تحصیلاتشان تمام شود و شغل خود را شروع کنند. در چنین محیطی هر کسی که روش های زندگی قدیمی را در پیش بگیرد غیرطبیعی در نظر گرفته می شود. به عبارتی کل جامعه به سرعت در حال کنار گذاشتن ارزش های سنتی خود در برابر ازدواج و خانواده است.
منابع:
http://www.weeklystandard.com/blogs/time-magazine-childfree-life-and-me_745867.html